تقدیم به تمام عاشقان

تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 130
بازدید ماه : 2418
بازدید کل : 32827
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


سلام بر عشق

 

نازنینم سلام

 

   تسلیم!!! امروز بار دیگر در برابر عشقت به زانو می افتم و سرم را پایین می اندازم به امید اینکه تو دستانم را بگیری و مرا بلند کنی و به امید آنکه وقتی سرم را بلند می‎کنم چشمان ناز و پاک تورا ببینم که مظهرست قداست و پاکی خداست

امروز دیگر باور دارم که کار من از کار گذشته و مدتها هم هست که گذشته.دیگر نمی خواهم در برابر عشقم مبارزه کنم زیرا شکستهای پی در پی به من آموخته که هیچ کس را یارای هماوردی با این پوریای‏ولی نیست

دیگر نمی خواهم خلاف جریان این رودخانه شنا کنم زیرا فهمیده‏ام که اگر تو بالای رودخانه نباشی هیچ شنایی برای رسیدن به آنجا کافی نیست.می‏خواهم در خلسه‏ی غریب و لذت بخش چسمانت گم شوم و خودم را به آب بسپارم ، چه اهمیت دارد که فرصتها در ساحل می‏گذرند و حتی چه اهمیت دارد که جریان مرا به تو را می‏رساند یا نه،همین که اندکی به تو نزدیک شوم نیز کافیست 

کلبه‏ی کوچکم را می‏بینی؟ این هدیه‏ی تولدیست که دیروز به خودم دادم تا پاسخی باشد به چشم انتظاری‏هایم به امید یک تولدت مبارک خشک تو و چه بزرگ هدیه ای‏ هم هست گرچه در هدیه ای که خدا در دلم نهاده است بسیار کوچکست.

 

خودت رو ناراحت نکنی ها! دیروز اصلا روز مهمی نبود فراموش کردنت( اگر فراموش کرده باشی) عجیب نیست.این هجده سال قبل در چنین روزی کسی که تصادفا عاشق تو است به دنیا آمده دلیل نمی‏شود که تو ذهنت را مشغول کنی.اصلا تولد من که دیروز نبود،تولد من آن روزی بود که فهمیدم تا به حال زندگی نکرده ام و فقط زنده بوده ام و اینجاست که می‏گویم:«بی تو می‏میرم»

 

نشانی کلبه ام را به تو نمی‏دهم.وقتی جواب نامه‏ای نیست که به آن بفرستی و راهی نیست تا تو را به داخل کلبه ام برساندتا حتی شده در رویا سر بر سینه‏ام بگذاری داشتن نشان اینجا چه اثری دارد جز اینکه داغم را اگر بشود مضاعف می‏کند،جز این است که آن وقت چشم به در می‏دوزم تا شاید پیک عشق نامه‏ای ،هرچند مختصر از تو برایم بیاورد؟جز این است که با هر صدای پایی سرخ می‏شوم و به سمت آیینه می‏دوم و خودم را مرتب می‏کنم تا اگر تو بودی نکند چشمان زیبایت از دیدن من مکدر شود؟و جز آن است که آنگاه صدای دور شدن گامها هریک خنجری در قلبم است ؟هرچند وقتی بزرگترین تیر را تو به قلبم زده‏ای از خنجر و نیزه چه باک.

نشانم را به تو نمی دهم تا شاید روزی به هوای نوری و یا جرعه آبی به داخلش بیایی و یک بار هم که شده  تو هم مثل من کار از کارت گذشته باشد.

 

                               کسی که تو را هر روز بیشتر از دیروزش  می پرستد 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

.
ساعت15:58---13 شهريور 1393
وبلاگ خیلــــــــــــــی قشنگی داری به وب منم سر بزن وحتما خودتو معرفی کن و نظر بذار
hardlife.blogfa.com


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com